مسافرت به تهران
مامانی این هفته با خاله جون رفته بودیم تهران پیش دایی بهروز
خیلی خوشحال بودی که میرفتی تهران .توی راه که میرفتیم خیلی نق زدی و ناراحتی میکردی.همش می گفتی مامان پس کی میرسیم
شب که رسیدییم تهران متاسفانه داییت مریض شده بود و نمی تونستی بری بغلش
همش دلت می خواست با نیوشا بازی کنی خیلی وقتا با هم خوب خوب بودی خیلی وقتا هم ......
دنیای بچه ها دنیای جالبیه
عصر روز سه شنبه با ماشین دایی رفتییم یه دوری بزنیم تو هم دائم می گفتی سکوت قلبمو می خواهم
(اهنگ سکوت قلب از محس یگانه )عاشق این اهنگی وباهاش زمزمه می کنی
از تهرون برات یه لباس خوشمل خریدم هر وقت که پوشیدی حتما عکستو میگیرمو برات میگذارم
خیلی خیلی تو راه برگشت دختر خوبی بودی
از من می پرسیدی مامان الان داریم کجا میریم کی می رسیم ؟؟؟
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی