خرید با رومینا
سلام مامان
ذیروز همراه با تو و بابا محسن و مامان پروین وباباحسین رفتیم بال هایپر خرید
با هم تصمیم گرفتیم که با پول های قلکت خرید کنی
به مامان قول دادی که میای فروشگاه نق نق نکنی و نگی من اینو میخوام اونو میخوام
اما به محض رسیدنمون به فروشگاه شروع کردیییییی
مامان من اسباب بازی می خواهم مامان اسباب بازی
و هی تکرار میکردی
این عکس دختری هنگام خرید
مامان جونی عاشق اینی که بشینی توی این چرخ های خرید از بچگی هم دوست داشتی
و این هم رومینا در قسمت اسباب بازی
هر اسباب بازی که میدیدی میگذاشتی تو سبد خریدت و می گفتی مامان من اینو بخرم
اخرش هم اسباب بازی نخریدی چون اصلا اسباب بازی هاش جالب نبود
بعد رفتیم قسمت کتاب و تو یه کتاب انتخاب کردی
موقعی که رفتیم صندوق که حساب کنیم تو هم مثل ادم بزرگا همه خریداتو گذاشتی و صبر کردی تا حسابشون کنن
خیلی کیفتو کردم مامان